روانشناسی
کتاب و مجله » روانشناسی
کتاب لطفا" گوسفند نباشید
کتاب لطفا" گوسفند نباشید
نویسنده:محمود نامنی انتشارات نامن 672ص
شابک:9-7-94766-964 کتابخانه ملی ایران:47976-81م
روان شناسی << چگونه خود را بشناسیم >> سخن اول ... مارا زندگی ساخت،
ای کاش شما را اندیشه ها بسازند! --- مطالب فهرست : فصل اول
چگونه باید آموخت؟ - مادر گمشده - اما براستی انسان چیست ؟ -خودآگاهی چیست؟
زندگی چیست؟ - جایگاه ما در زندگی کجاست؟- تولدی دوباره! -مدیریت احساس
چیست .- << اعتماد به نفس >> یگانه طریق موفقیت ! - لبخند درمانی !
غم درمانی ! - چه حاصل از اشک ها و لبخند ها !؟ - عقل چیست؟
چگونه محبوب معبود شویم؟ - چگونه خود را ارزیابی کنیم؟
اما براستی عشق چیست ؟ تقدیم به عزیزانی که نمی خواهندگوسفندباشند!
<< من به سر چشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد>>
کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را
به من تعلیم دهد! < تئودورپارکر> چگونه باید آموخت؟
جوانی نزد سقراط آمد و گفت: می خواهم فلسفه را ازتو بیاموزم،سقراط گفت
بایقین آمدی؟ جوان گفت : بلی ! آنگاه سقراط جوان را به کنار حوضی آورد وگفت:
سرت را داخل آن کن،جوان سرش را داخل حوض کرد،لحظاتی بعد،سقراط گردن
جوان را گرفت وداخل آب نگه داشت، دقایقی چند که آن جوان داشت خفه می شد
و دست های خودرا به نشانه تقلا حرکت می داد سقراط گردن او را رها کرد!
جوان نفس نفس زنان سر خود را بیرون آورد و علت این کار را از سقراط پرسید،
سقراط جواب داد: درآن لحظات با تمام وجود خود چه چیزی را طلب می کردی؟
جوان گفت :فقط هوا را طلب می کردم وبس! سقراط گفت: حال به خانه برو و
فکر کن اگر به مرحله ای رسیده ای که فلسفه را نیز این چنین با تمام وجود
خویش - طلب کنی، آنگاه بیا تا فلسفه را به تو بیاموزم !
*********************
برای خرید
روی خرید پستی کلیک نمایید
*********************
نویسنده:محمود نامنی انتشارات نامن 672ص
شابک:9-7-94766-964 کتابخانه ملی ایران:47976-81م
روان شناسی << چگونه خود را بشناسیم >> سخن اول ... مارا زندگی ساخت،
ای کاش شما را اندیشه ها بسازند! --- مطالب فهرست : فصل اول
چگونه باید آموخت؟ - مادر گمشده - اما براستی انسان چیست ؟ -خودآگاهی چیست؟
زندگی چیست؟ - جایگاه ما در زندگی کجاست؟- تولدی دوباره! -مدیریت احساس
چیست .- << اعتماد به نفس >> یگانه طریق موفقیت ! - لبخند درمانی !
غم درمانی ! - چه حاصل از اشک ها و لبخند ها !؟ - عقل چیست؟
چگونه محبوب معبود شویم؟ - چگونه خود را ارزیابی کنیم؟
اما براستی عشق چیست ؟ تقدیم به عزیزانی که نمی خواهندگوسفندباشند!
<< من به سر چشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد>>
کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را
به من تعلیم دهد! < تئودورپارکر> چگونه باید آموخت؟
جوانی نزد سقراط آمد و گفت: می خواهم فلسفه را ازتو بیاموزم،سقراط گفت
بایقین آمدی؟ جوان گفت : بلی ! آنگاه سقراط جوان را به کنار حوضی آورد وگفت:
سرت را داخل آن کن،جوان سرش را داخل حوض کرد،لحظاتی بعد،سقراط گردن
جوان را گرفت وداخل آب نگه داشت، دقایقی چند که آن جوان داشت خفه می شد
و دست های خودرا به نشانه تقلا حرکت می داد سقراط گردن او را رها کرد!
جوان نفس نفس زنان سر خود را بیرون آورد و علت این کار را از سقراط پرسید،
سقراط جواب داد: درآن لحظات با تمام وجود خود چه چیزی را طلب می کردی؟
جوان گفت :فقط هوا را طلب می کردم وبس! سقراط گفت: حال به خانه برو و
فکر کن اگر به مرحله ای رسیده ای که فلسفه را نیز این چنین با تمام وجود
خویش - طلب کنی، آنگاه بیا تا فلسفه را به تو بیاموزم !
*********************
برای خرید
روی خرید پستی کلیک نمایید
*********************